“منی” که کنارش “تو” نباشی ، “تومنی” نمی ارزد . . .
.
.
.
من
تو
او
ما
حتی بین ضمایر هم او بین ما فاصله انداخته !
.
.
.
اس ام اس عاشقانه جدید
قلبم راعصب کشى کردم!
دیگرن ازسردى نگاهى میلرزد ن ازگرمى آغوشى میتپد . . .
“منی” که کنارش “تو” نباشی ، “تومنی” نمی ارزد . . .
.
.
.
من
تو
او
ما
حتی بین ضمایر هم او بین ما فاصله انداخته !
.
.
.
اس ام اس عاشقانه جدید
قلبم راعصب کشى کردم!
دیگرن ازسردى نگاهى میلرزد ن ازگرمى آغوشى میتپد . . .
بعد از سال ها دختر کبریت فروش را دیدم! بزرگ وزیبا شده بود.... به او گفتم کبریت
هایت کو؟ می خواهم این سرزمین را به آتش بکشم! خنده تلخی کرد و گفت :
کبریت هایم را نخریدند... سال هاست که خودم را می فروشم......
ماندن ؟ رفتن ؟ کدامیک؟؟؟؟؟؟؟
ماندن همیشه خوب نیست،
رفتن هم همیشه بد نیست.
گاهی رفتن بهتر است. گاهی باید رفت.
باید رفت تا بعضی چیزها بماند.
اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت.
هیچوقت همسرتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید
چون اون بنده خدا
به خاطر همین عیب ها بوده که نتونسته از شما بهتر پیدا کنه !
♦♦♦♦♦♦♦♦جملات خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
عزیزم
خیلی وقته می خوام یه موضوعی رو بهت بگم
اما روم نمی شه…
من…
من عاشقت شده ام
با من ازدواج می کنی ؟
به نظرت این متن رو واسه اونی که دوستش دارم بفرستم خوبه؟
گفتم تو دختری، اخلاق دخترا رو بهتر می شناسی!
♦♦♦♦♦♦♦♦جملات خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
لطیفه ه
- چند روز پیش با موتور رفته بودم یه جعبه بیسکوئیت بخرم. جعبه رو
گذاشتم روی باک موتور و با دو تا پام اونو گرفتم که نیوفته. داشتم میرفتم
که همسایمونو دیدم. از دور سلام کرد. منم دستمو بلند کردمو جواب دادم و با
دست اشاره به جعبه بیسکوئیتی که لای پام بود کردمو گفتم: بفرمائید. یهو
اخماش رفت تو هم. بنده خدا جعبه رو ندید...
از فرداش دیگه جواب سلاممونم نداد.
من موندم چجوری بش بگم که بابا منظور من بیسکوئیت بود نه چیز دیگه ای.
2- پدر: پسرم فکر کنم الان وقتشه کمی در مورد مسائل سکسی با هم حرف بزنیم
.
.
.
.
پسر: باشه موافقم. خوب چی می خوای بدونی؟!!
3- وسط حسینیه یه پرده ی بزرگ کشیده بودند
خانما یه طرف آقایون هم یه طرف!
مداح هم بالای منبر مداحی می کرد.
خانما گوشه ی پرده ی وسط حسینیه رو بالا برده بودند و
مراسم سینه زنی آقایون رو نگاه می کردند و اشک می ریختند!
بعد از چند دقیقه آقایون شروع کردن به درآوردن پیرهناشون ؛
برای نشون دادن ارادت بیشتر!
اینجا بود که آقای مداح غیرتش اجازه نداد که خانما بازم به آقایون نگاه کنند
و خواست از پشت میکروفون نهی از منکر کنه ،
ولی یادش رفت کلمه "پرده" رو به کار ببره و اینجوری شد که اون عقب مجلس منفجر شد از خنده !
مداح : خواهرای عزیز! لطفا دیگه بکشن پائین آقایون لخت شدن ...!
4- يه پسره عروسي كرده بود و شب زفاف بود و پسره هم بلد نبود كه چهكار بايد بكنه. به باباش جريان رو گفت و باباش هم يه بيسيم داد به پسره و يه بيسيم هم خودش برداشت و گفت: ناراحت نباش، با اين بيسيم لحظه به لحظه بهت ميگم كه بايد چه كار كني! پسره رفت توي اتاق. باباش گفت: لخت شو... اونو هم لخت كن... ماچش كن... حالا همون چيزي رو كه هم من دارم و هم تو، بكن توي سوراخش... پسره هم بيسيم رو كرد توي سوراخ!(ببخشید یه کم بی ادبی شد ولی بامزه بود گذاشتم!)
5- من به مسئولین هشدار میدم! اگه اینترنت قطع شه من میرم دختربازی میکنم! همین عمهی شما امکان داره قربانی هدفهای پلید من شه!!!
ای بامزه گلچین شده!
سرزمین آنکاریا که روزگاری در آن صلح و آرامش برقرار بود، حال به خطر افتاده است. پادشاه شیطان صفت "آشِن" تمام مردم سرزمینش را به بردگی واداشته و سعی دارد به نابودی "سرافیم" که عهد در نگهداری از این سرزمین بسته بپردازد. برای این که بر این پادشاه غلبه نمایید، شما باید خود را به عنوان جنگجویی شجاع به اثبات برسانید. برای این کار از کوه های ترسناک عبور خواهید کرد، مهارت های مردمان زمینی را کسب خواهید نمود و به جمع آوری صلاح های قوی و گنج های با ارزش می پردازید. دوستان خود را جمع کنید و شروع به نبرد کنید! Sacred Citadel دارای چندین نوع مختلف کلاس میباشد و همچنین در این بازی میتوان با استفاده از خصوصیات یک بازی نقش آفرینی به جمع آوری آیتمهای مختلف پرداخت. علاوه بر اینها از دیگر قابلیتهای موجود در Sacred Citadel میتوان به داشتن همزمان دو اسلحه و تجارت با همسایگان و اداره مسائل اقتصادی اشاره کرد. داستان Sacred Citadel نیز روایتکننده دردسرهای سه جنگجو در راه مقابله با شیطانی میباشد.
تعداد صفحات : 11